کیت - که نام واقعی او نیست - شانزده ساله بود و به تازگی در فروشگاه هرودز شروع به کار کرده بود که صاحب فروشگاه، محمد الفاید او را به آپارتمانش احضار کرد.
کیت میگوید: در داخل اقامتگاه او در بلوار پارک لین در لندن، «او سعی کرد مرا تحت فشار بگذارد تا با او رابطه جنسی داشته باشم.»
کیت میگوید: «او سعی میکرد مهربان باشد...، اما من مدام نه میگفتم؛ و رفتار مالک فقید هرودز تغییر کرد و تهدیدهایش شروع شد. او عصبانی شد، درها قفل شدند و من نتوانستم بیرون بروم. او به من تجاوز کرد.»
کیت تا قبل از پخش مستند بیبیسی با عنوان «الفاید: شکارچی جنسی در هرودز» احساس نمیکرد آماده است داستانش را تعریف کند.
اکنون او میگوید که میخواهد مردم بفهمند محمد الفاید چه هیولایی بود و شهادت او نور بیشتری بر سیستم فاسد موجود در قلب این شرکت میتاباند که بعدها به صاحبان جدید فروخته شد.
مانند بسیاری از زنانی که میگویند در زمان استخدام در این فروشگاه لوکس مورد تعرض قرار گرفتند، او پزشکانی را به یاد میآورد که از کارکنان معاینات پزشکی به عمل میآوردند.
دیگران دستیاران شخصی او را توصیف میکنند که آنها را نزد فاید احضار میکردند و محافظان آپارتمانی را که او بسیاری از تعرضات خود را در آنجا انجام داد.
دین آرمسترانگ، وکیل دعاوی و وکیل برخی از کسانی که مدعی هستند قربانی تعرض فاید بودهاند میگوید: «یک سیستم کامل برای تسهیل در این امر وجود داشت.»
کیت میگوید بلافاصله پس از شروع به کار در هرودز، فاید از او سؤالات نامناسبی در این مورد پرسید که آیا دوست پسر دارد یا از نظر جنسی فعال است.
او نمیتواند پاسخ خود به او را به خاطر بیاورد، اما میگوید فاید راههای دیگری برای یافتن پاسخهای مورد نظر خود داشت.
کیت میگوید: «ترتیب داده شده بود تا دکتر آن کاکسون، از پزشکانی که در خیابان هارلی در لندن مطب خصوسی داشت، را برای آزمایش کامل پزشکی شرکت ببینم که این موضوع به عنوان امتیاز کار در دفتر رئیس هرودز به من قلمداد شد.»
او میگوید که دکتر کوکسون از او خواست که معاینه داخلی انجام دهد و از جمله او را برای عفونتهای مقاربتی مانند اچ آی وی آزمایش کند.
او میگوید: «من توضیح دادم که هنوز از نظر جنسی فعال نشدهام، و بنابراین چنین معاینهای غیرضروری است» و اضافه میکند که به این ترتیب، نگرانی پزشک رفع شد.
پس از برگشتن کیت به دفتر شرکت، فاید خواست او را ببیند.
او میگوید که فاید شروع به صحبت در مورد جزئیات دقیق معاینه پزشکی او کرد و «دست نخورده بودن» او را زیر سوال برد. او میگوید که خیلی خجالت میکشید و این مکالمه را گیج کننده، مداخله جویانه و تحقیرآمیز مییافت.
کیت بر این باور است که اطلاعات خصوصی که به محمد الفاید داده میشد در فراهم کردن زمینه سوء استفاده از او بسیار مهم بود.
او میگوید: «دکتر کاکسون هرچه را که او نیاز داشت بداند به او گفته بود.»
در تحقیقات ما این موضوع مکررا مطرح شده که مالک هرودز وسواس داشت بداند آیا زنانی که قصد سوء استفاده از آنها را داشت، بیماریهای مقاربتی داشتند یا نه.
کیت میگوید که بعد از آن، مورد تجاوز فاید قرار گرفت.
زنان دیگری که میگویند فاید به آنها تعرض کرده، از وندی اسنل، پزشک شرکت هرودز هم در مورد انجام معاینات مشابه نام میبرند.
برخی از آنها میگویند که قبل از برگشتن از مطب، نتایج آزمایش سلامت جنسی آنها به فاید اطلاع داده شده بود.
دکتر اسنل درگذشته است، اما دکتر کاکسون همچنان عضو سازمان نظام پزشکی مرکزی است و تعدادی از زنان میگویند که قصد دارند از او یک شکایت رسمی تنظیم و تسلیم کنند.
دکتر کاکسون به درخواست ما برای اظهار نظر پاسخ نداده است.
سازمان نظام پزشکی گفت که این اتهامات «عمیقا نگران کننده» است و اگر نگرانیهایی در مورد شایستگی هر پزشکی برای طبابت پیدا کند، اقدامات لازم را انجام خواهد داد.
لیندسی که در دهه ۱۹۹۰ در هرودز کار میکرد و میگوید که فاید قصد تجاوز به او را داشت، معتقد است که آزمایش پزشکی او را یکی از دستیاران ارشد شخصی فاید سازماندهی کرده بود.
لیندسی میگوید: «او از دستورات فاید پیروی میکرد. من احساس میکنم که او ما را فقط برای این هدف استخدام کرده بود.»
لیندسی هرودز را متهم میکند که امکان این نوع سوءاستفاده را فراهم کرده بود. او میپرسد: «چه کسی به ۲۵ دستیار شخصی نیاز دارد؟»
بسیاری از زنانی که با آنها صحبت کردیم، گفتند که برخی از دستیاران شخصی ارشد محمد الفاید، چرخ دندههای کلیدی در ماشین آزار جنسی او بودند.
آنها گفتند که پس از اینکه نتایج معاینه پزشکی خود را دریافت کردند، مقامات ارشد هرودز آنها را به دفتر یا آپارتمان فاید میفرستادند تا مورد سوء استفاده جنسی قرار گیرند.
تامارا، که در دهه ۱۹۹۰ در دفتر رئیس هرودز کار میکرد، به بیبیسی گفت: «محمد هر روز این نوع کارها را میکرد. او با یکی از دستیاران ارشد خودش تماس میگرفت و میپرسید در آن روز کدام دخترها کار میکنند و بعد یکی از ما به دفتر او احضار میشد.»
ناتاچا، یکی دیگر از کسانی که نجاتیافته، میگوید: «یادم هست که تلفن دستیار زنگ میزد. سپس او به طرف ما میچرخید و با اشاره یکی از ما را به آپارتمان میفرستاد.»
این زنان میگویند که بهانه احضار آنان آوردن کیف محمد الفاید در آسانسور بود.
تامارا میگوید در واقع «شما در آن دفتر تنها بودید و این فرصتی برای او بود که به شما دست بزند و آزارتان بدهد.»
برخی از دستیاران ارشد شخصی فاید و پزشکان در آنچه که آقای آرمسترانگ، وکیل قربانیان، «سیستم تدارکاتی» نامیده است، نقش داشتند.
اما بررسیهای ما نشان میدهد که دیگران در سکوت در مورد این تعدیها نقش داشتهاند.
کار محافظان شخصی محمد الفاید که از او حفاظت میکردند این بود که نزدیک او باشند. تحقیقات ما نشان میدهد که برخی از آنها لحظات قبل و بعد از برخی از این تعدیها را شاهد بودهاند.
استیو که در اواسط دهه ۹۰ به عنوان نگهبان شخصی فاید کار میکرد، گفته است که محافظان از اتاق کنترل در زیرزمین فقط میتوانستند راهروهای منتهی به آپارتمان او در پارک لین را ببینند.
او میگوید: «ما فقط دخترها را میدیدیم که به سوی در ورودی میروند و سپس در را پشت سر میبندند؛ و صبح یا گاهی یک ساعت بعد آنها را میدیدیم که از آنجا خارج میشوند در حالی که بعضی هنوز یونیفورم هرودز را پوشیدهاند.»
برخی از زنان میگویند که محافظان محمد الفاید آنها را تا آپارتمانش همراهی کردند. یکی از محافظان، که ما او را آلن مینامیم، گفته است که از او خواسته شد تا دو دختر را به طبقه بالا ببرد، بعدا وقتی که با آسانسور پایین میآمدند، یکی از آنها را دید که گریه میکرد.
یکی از زنها هم گفته است که جان مکنامارا، رئیس وقت حفاظت هرودز، او را تهدید کرد تا مانع از صحبت کردنش شود.
او میگوید که فاید با رب دوشامبرش بیرون آمد و از آنها خواست که روی زانویش بنشینند «و چیزهای دیگر.»
آلن میگوید: «طفلک بیچاره، واقعا مضطرب شده بود.»
آلن میکوید که توانایی شکایت به کسی را نداشت در حالی که شواهد ما نشان میدهد که سایر کارکنان حفاظت برای ساکت نگه داشتن زنان اقداماتی میکردند.
چند تن از زنان میگویند که به آنها گفته شده بود که دوربینهایی در اطراف هرودز کار گذاشته شده بود و تلفنها شنود میشد.
یکی از آنها به نام سوفیا میگوید: «به همین دلیل است که دختران نمیتوانستند آزادانه در این مورد با یکدیگر صحبت کنند، زیرا همه فکر میکردیم که مورد اذیت قرار خواهیم گرفت.»
سارا، یکی دیگر از این زنان میگوید، پس از مقاومت در برابر خواسته محمد الفاید، وقتی از خوردن شام با دوست پسرش به خانه بر میگشت، یکی از نگهبانان هردوز ناگهان سر راهش ظاهر شد.
هارودز اذعان کرده است که در حفاظت از کارمندان «ناکام بوده است»، اما گفته است که اکنون یک «سازمان کاملا متفاوت» است
او میگوید: «من مطمئن بودم که، چون به محمد نه گفته بودم، آنها مرا تحت نظر داشتند تا مطمئن شوند که به کسی چیزی نمیگویم و این باعث ترس بیشتر من میشد.»
آلن میگوید که از یک مورد خبر دارد که جان مکنامارا، افسر ارشد سابق پلیس لندن که در آن زمان رئیس حفاظت هرودز بود، در خانه زنی را زد و او را تهدید کرد؛ و آلیس - که نام واقعی او نیست – میگوید که پس از چند گفتگو با مورین اورث، خبرنگار نشریه ونیتی فیر Vanity Fair درباره تجربه خود به عنوان دستیار شخصی در هرودز برای مقالهای در سال ۱۹۹۵، آقای مکنامارا با او تماس گرفت.
او میگوید که مکنامارا به او هشدار داد که در تهیه این مقاله مشارکت نکند و افزود که اگر برخلاف توصیه او عمل کند، او میداند پدر و مادرش کجا زندگی میکنند. او میگوید «این حرف بدنم را سرد کرد.»
مقاله سال ۱۹۹۵ ونیتی فیر - که حاوی ادعاهایی در مورد وجود سوء رفتار جنسی، نژادپرستی و زیر نظر داشتن کارکنان هرودز، اما نه تجاوز جنسی بود – به شکایت محمد الفاید از نشریه به خاطر تهمت منجر شد.
در سال ۱۹۹۷، فاید بالاخره در پی مصالحه با نشریه در مورد دریافت خسارت که مذاکرات آن توسط مایکل کول، مدیر امور روابط عمومی هرودز انجام گرفت، قبول کرد این شکایت را پس بگیرد.
به گفته هنری پورتر، سردبیر وقت مجله، براساس این توافق، نشریه تمامی مدارک، اظهارات شهود و مکاتبات موجود را که برخی از آنها حاوی «ایراد اتهام تکرار جرایم» بود معدوم کرد.
زمانی که شبکه تلویزیون آیتیوی فیلمی را درباره اتهامات آزار جنسی علیه محمد الفاید پخش کرد، آقای کول هنوز در سمت خود بود و آقای فاید در همان زمانی که آقای کول را در استخدام داشت، این اتهام را رد کرد.
مایکل کول، سخنگوی فاید، برای حل و فصل شکایت فاید با نشریه ونیتی فیر مذاکره کرد که نابودی شواهد از جمله شرایط مصالحه بود
این تنها پرونده حقوقی شناخته شده علیه کارکنان ارشد در رده مدیریت هرودز نبود که اتهام سوء رفتار علیه محمد الفاید را هم شامل میشد.
جما، که در سال ۲۰۰۷ دستیار شخصی فاید شد، نوارهایی از فاید ضبط کرد که بخشی از اتهام آزار جنسی علیه او را تشکیل میداد.
او میگوید که به عنوان بخشی از توافق در مورد پس گرفتن شکایت، تمام شواهد - از جمله نوارها و پیامهای ضبط شده تلفنی او با «محتوای صوتی واقعا بد» - از بین برده شد.
او میگوید که یکی از کارمندان بخش منابع انسانی هرودز برای نظارت بر از میان بردن این شواهد حضور داشت.
او میگوید «در هرودز، فکر میکنم آنها از اهمیت در دسترس قرار گرفتن این اطلاعات آگاه بودند و فکر میکنم آنها فقط میخواستند هر چه زودتر از شر آنها خلاص شوند و هر چه زودتر از شر من هم خلاص شوند.»
هنوز سوالات زیادی در این مورد باقی است که چه کسی در سمتهای مسئول در هرودز از اتهامات علیه فاید اطلاع داشت.
مایکل کول یکی از مدیران هرودز در دهه ۱۹۹۰ بود و زمانی که در سال ۱۹۹۸ زندگینامهای منتشر شد که در آن ادعا میشد که فاید یک شکارچی زنان است، از فاید دفاع کرد. آما دیگران چه میدانستند؟
ما نتوانستیم شواهدی پیدا کنیم که نشان دهد آیا هرودز در زمانی که فاید رئیس آن بود، در مورد اتهامات سوء استفاده جنسی تحقیق کرده است. چرا چنین نکرد؟
جیمز مک آرتور، که در سال ۲۰۰۸ مدیرعامل شرکت بود، اخیرا به بیبیسی گفت که از مراجعه پلیس به فاید در آن سال در ارتباط با اتهامات تجاوز جنسی به یک دختر ۱۵ ساله اطلاعی نداشت.
او به یاد نمیآورد که گزارشگران خبری تلویزیونی را در بیرون هرودز دیده باشد که مشغول ساختن برنامه در مورد ادعای کودکآزاری توسط رئیس هرودز باشند. این گفته تعجبآور به نظر میرسد. مطمئنا چنین رویدادی مانند یک روز عادی کاری نبوده است.
اما پرسشها در مورد هرودز رو به افزایش است.
هرودز به بیبیسی گفته است که در زمان مورد نظر، در حمایت از «کارکنانی که قربانیان او بودند ناکام بود و حالا در این مورد متاسف است.»
این فروشگاه افزوده است که «امروز هرودز تشکیلاتی بسیار متفاوت از تشکیلاتی است که در مالکیت فاید بود.»
منبع: بی بی سی