رفتم اطاق انیسالدوله، او هم اوضاع تحویل کاملی چیده بود، از نمک و ممک، سبزی و مبزی و غیره. بعد آمده نماز صبح را کردم، رخت پوشیده رفتیم پایین... تالار عاج در کمال خوبی ساخته شده بود، مرصع گذاشته شده بود، تخت منبر مرصع زینتهای زیاد. خلاصه بسیار مجلس باشکوهی بود، بسیار خوش گذشت الحمدلله تعالی. شاهی، اشرفی انعام شد. طلوع آفتاب به اتمام رسید.
ناصرالدینشاه قاجار در یادداشتهای روزانهی تحویل سالِ ۱۲۵۴ خورشیدی یعنی ۱۴۸ سال پیش را اینطور روایت کرده است:
«در شب یکشنبه ۱۲ شهر صفرالمظفر سنه ۹۲ [۱۲]به زیج محمدشاهی، [شامگاه شنبه ۲۹ اسفند ۱۲۵۳]۹ ساعت و چیزی از شب رفته و به زیج الغبیگی شش هفت دقیقه از طلوع آفتاب گذشته تحویل حمل تنگوزئیل شده است. چون فاصله الغبیگی بیشتر بود، آن زیج را گرفتند. اما ما [را]دیشب سه ساعت به دسته [ساعت ۶]مانده از خواب بیدار کردند، بسیار بیخواب برخاسته، گیج میخوردم. سرداری الماس و جقه حاضر بود. در همان ساعت وقت زیج محمدشاهی برخاستم، اول چیزی را که نظر انداختم خط مبارک حضرت امیرالمومنین علیهالسلام بود و بسیار زیاد میمون گرفتم. رفتم اطاق انیسالدوله، او هم اوضاع تحویل کاملی چیده بود، از نمک و ممک، سبزی و مبزی و غیره. بعد آمده نماز صبح را کردم، رخت پوشیده رفتیم پایین. هوا هم سرد بود. قدری هم باران آمد. خلاصه وقت تحویل شد. رفتیم بیرون. در تالار عاج اغلب مردم توی اطاق حاضر بودند، از علما و غیره. آقا سید اسمعیل بهبهانی ناخوش بود نیامده بود. سپهسالار ناخوش شده بود نیامده بود. مستوفیالممالک بود، شاهزادگان و ... هم اغلب نرسیده بودند، از عقب کمکم رسیدند. حاجی آصفالدوله هم ناخوش بود، نبود. مخاطب حرف با کسی نبود. قدری با مستوفیالممالک حرف زدیم، قدری هم با سپهدار، شاهزادگان هم که معتمدالدوله و احمد میرزا باشند، شمشیر مرصع حمایل نکرده بودند. صبح معلوم شد خازنالملک کلید صندوقخانه را داده بود به فراش که بیاورد در را باز کند، فراش کلید را گم کرده یا مفقود شده بود شاهزاده و ... هرچه کلید انداخته بودند در باز نشده بود حتی در را خواسته بودند بشکنند نشده بود. شاهزادهها بیشمشیر ماندند. نظامالعلما، منشیالممالک، عضدالملک اعمال خود را بجا آوردند. آقا سید صادق، شیخ مجتهدین، سایرین بودند. تالار عاج در کمال خوبی ساخته شده بود، مرصع گذاشته شده بود، تخت منبر مرصع زینتهای زیاد. خلاصه بسیار مجلس باشکوهی بود، بسیار خوش گذشت الحمدلله تعالی. شاهی، اشرفی انعام شد. طلوع آفتاب به اتمام رسید. کسالت، بیخوابی زیاد از حد بود، رفتم اطاق کوچک شمسالعماره، ناهار بیاشتهایی به تعجیل آوردند خورده، دراز کشیدم، نقال نقل گفت، دو ساعتی خوابیدم. شب در دیوانخانه قورق شد، زنها اطاق عاج آمدند، طاووس سنتوری، رقاصهای اصفهانی یهودی و ... شب را زدند، خواندند. بسیار خوش گذشت. روز دوشنبه سلام تخت مرمر شد، بسیار باشکوه و تمامعیار، عصری سردر میدان رفتیم.
جارچیِ سردر که صد و ده سال داشت امسال مرده است.
الحمدلله تعالی عید در کمال خوبی ختم شد.»
منبع: خبرآنلاین