زیسان: لوئی فاناسکور، ۷۲ ساله مدتی به دلیل عفونت در پایش در بیمارستان بستری بود. دختر او به بیبیسی گفت که او بعد از ظهر پنجشنبه ۲۵ ژوئیه ۲۰۲۴ به دلیل عوارض ناشی از عفونت خونی درگذشت.
او خود زمانی پلیس بود و بعدتر به عنوان مامور حفاظت و امنیت در بخش خصوصی مشغول به کار شد. او که در همین دوران، قتلها را انجام داد به بیبیسی گفته بود که افراد دیگری را هم باید در قتلهایی که او انجام داده، مقصر دانست.
او در چهار سال گذشته با «بیبیسی آفریکا آی» در تماس بوده است. «بیبیسی آفریکا آی» مجموعهای مخصوص روزنامهنگاری تحقیقی در سرویس جهانی بیبیسی است که به شکل منظم، تحقیقات مفصلی درباره مسایل مهم آفریقا تولید میکند.
فاناسکور در این مصاحبهها، جزئیات هولناکی را فاش کرد؛ این جزییات موجب شد تا آزادی زودهنگام او از زندان، با پرسشهایی جدی روبهرو شود.
در زیر گزارش بیبیسی از آیزا جیکوبسون و چارلی نورثکات را که پیش از مرگ او تنظیم شده میخوانید:
وقتی شما وسط اتاق خواب یک قاتل بایستید، ناخودآگاه سعی میکنید همه جزییات را با دقت ببینید.
تخت فاناسکور کاملا مرتب است. لحاف آنقدر صاف است که انگار اتو کشیده شده است. هوا از بوی سیگار سنگین است، تهسیگارها در زیرسیگاری روی هم انباشته شدهاند. نوارهایی از کاغذ چسبناک از سقف آویزان شده و با مگسهای به دام افتاده و در حال مرگ به خود میپیچند.
او که معروف به «قاتل آپارتاید» است دندانهای خود را از دست داده و وضعیت سلامتیش رو به وخامت است. پس از سکته قلبی، اخیراً هر دو پای او قطع شده و حالا با زخمهای دردناک، ویلچرنشین است. فاناسکور در زمان عمل جراحی درخواست کرد که بیهوشیاش تنها به شکل موضعی باشد، تا او بتواند در جریان عمل بیدار باشد و قطع شدن پاهایش را تماشا کند.
او با خنده گفت: «کنجکاو بودم. دیدم که آنها میبرند ... استخوان را با اره بریدند.»
فاناسکور در صحبت با سرویس جهانی بیبیسی قصد داشت ما را متقاعد کند که او «آن هیولایی نیست که مردم میگویند». اما، توصیف دقیق و مشتاقانه او از قطع شدن پایش کمک چندانی به بهبود این تصویر او نکرد.
در طول یک دوره سه ساله در دهه ۱۹۸۰، تحت سیستم نژادپرستانه آپارتاید آفریقای جنوبی - که سلسله مراتب سختگیرانهای را به نفع سفیدپوستان آفریقای جنوبی اعمال میکرد - فاناسکور حداقل ۳۹ نفر را به ضرب گلوله کشته است.
همه قربانیان او سیاهپوست بودند و کوچکترین آنها تنها ۱۲ سال داشت. این قتلها در «لندن شرقی»، شهری در استان بادگیر «کیپ شرقی» در آفریقای جنوبی رخ دادند.
فاناسکور در آن زمان یک نگهبان امنیتی بود و قراردادی برای حفاظت از حدود ۷۰ درصد از کسبوکارهای سفیدپوست شهر داشت: رستورانها، مغازهها، کارخانهها و مدارس. او مدتهاست که ادعا میکند همه قربانیانش، «مجرم» بودهاند و او آنها را در حین دستبرد به این ساختمانها، گیر انداخته است.
آیزا جیکبسون، روزنامهنگار و فیلمساز اهل آفریقای جنوبی که ۲۰ سال به بررسی پرونده ون شوور پرداخته است، میگوید: «او نوعی قاتل عدالتطلب بود. او شخصیتی مانند "هری کثیف" داشت.»
وی افزود: «اینها (قربانیان) که در بسیاری موارد، مستاصل و درمانده بودند، به این ساختمانها وارد شده بودند. از داخل سطلهای زباله جستجو میکردند، شاید کمی غذا میدزدیدند ... دله دزدی.»
قتلهای لوئی فاناسکور - که گاهی چندین بار در یک شب اتفاق میافتادند - باعث ایجاد ترس در جامعه سیاهپوست لندن شرقی شده بود. داستانهایی در سرتاسر شهر در مورد مردی ریشو – که در زبان خوسا بهش میگویند «سبیلها» – پخش شده بود که مردم را شبها ناپدید میکرد. با این حال، تیراندازیهای او مخفیانه انجام نمیشد.
هر کدام از قتلهای بین سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۸۶ توسط خود فاناسکور به پلیس گزارش شده بود. اما آزادی نلسون ماندلا، رهبر ضد آپارتاید، از زندان در سال ۱۹۹۰ پایان این معافیت از مجازات بود. موج تغییرات سراسر آفریقای جنوبی را فرا گرفت و به دنبال فشار فعالان و روزنامهنگاران، این نگهبان امنیتی در سال ۱۹۹۱ دستگیر شد.
محاکمه فاناسکور یکی از بزرگترین محاکمههای قتل در تاریخ آفریقای جنوبی بود که با حضور دهها شاهد و بررسی هزاران صفحه شواهد پزشکی قانونی انجام میشد.
اما پرونده علیه او تا حد زیادی در دادگاه به سرانجام نرسید. در زمان محاکمه او، بسیاری از عناصر سیستم آپارتاید هنوز در دستگاه قضایی وجود داشت. با وجود قتل ۳۹ نفر، او تنها به قتل هفت نفر محکوم شد؛ و تنها ۱۲ سال در زندان سپری کرد.
۳۲ قتل دیگر او هنوز توسط پلیس به عنوان «قتلهای موجه» طبقهبندی میشوند. طبق قوانین دوران آپارتاید، افراد حق داشتند در صورت مقاومت در برابر دستگیری یا تلاش برای فرار پس از دستگیری، از نیروی کشنده علیه تعرضکنندگان استفاده کنند.
فاناسکور برای اثبات بیگناهی خود به شدت به این دفاع تکیه کرد و مدعی شد که قربانیانش در حال فرار بودند که او به آنها شلیک میکرد.
بیبیسی شواهد پشت این تیراندازیهای به اصطلاح «موجه» را به دقت بررسی کرد. روزنامهنگاران بیبیسی همچنین گزارشهای پلیس، کالبد شکافیها و اظهارات شاهدان را که مدتها فراموش شده بود، عمیقا بررسی کردند.
این تحقیقات به رهبری آیزا جیکوبسون انجام شد و شامل سالها تحقیق آرشیوی در چندین شهر در کیپ شرقی بود. مهمترین پروندهها در میان صدها جعبه پخش شده بودند که در گاوصندوقها پنهان بودند.
آیزا جیکوبسون روزنامهنگاری است که سالهای سال را صرف بررسی اسناد و مدارک عمومی کرده و پرونده لوئیس فان اسکور را به دقت مطالعه کرده است
خانم جاکوبسون میگوید: «مقیاس کل ماجرا بهتآور است. حیرتآور است که دادگاهی قانونی اجازه وقوع چنین امری را داده باشد.»
برخی از دلخراشترین مدارکی که خانم جاکوبسون پیدا کرده بود، اظهارات شاهدانی بود که توسط فاناسکور زخمی شده بودند، اما زنده مانده بودند. این روایتها با ادعای نگهبان امنیتی که میگفت قربانیان هنگام شلیک او در حال فرار بودند، مغایرت داشت.
چندین نفر گفتند که فاناسکور زمانی که دستانشان بالا بود و تسلیم شده بودند به آنها شلیک کرد. بعضیها هم گفتند که او سربهسرشان گذاشته بود و آنها را به بازی گرفته بود، مثلا از آنها پرسیده بود که دوست دارند بازداشت شوند یا تیر بخورند؟ و بعد به سینه آنها شلیک کرده بود. قربانی دیگری گفت که ون شوور به شکمش تیر زد و وقتی او برای کمی آب التماس کرد، ون شوور با زخمش لگد زده است.
این نگهبان امنیتی یک اسلحه کمری نیمه خودکار ۹ میلیمتری داشت که خیلی اوقات با گلولههای هالوپوینت پر شده بود. این گلولهها هنگام ورود به بدن باعث پارگیهای داخلی میشوند. در یک مورد، او ۸ گلوله به یک مرد غیرمسلح شلیک کرده بود.
در یک مورد وحشیانه که روز ۱۱ ژوئیه ۱۹۸۸ رخ داد، فاناسکور به یک پسر ۱۴ ساله که به دنبال دزدیدن پول خرد وارد یک رستوران شده بود شلیک کرد.
این پسربچه – که اسم او را برای حفظ حریم خصوصیش نیاوردهایم – به پلیس گفت که وقتی فاناسکور را با تفنگش دید، در توالت پنهان شد. او گفت این نگهبان او را صدا کرده و گفته کنار دیوار بایستد و بعد چند بار به او شلیک کرده بود.
این پسربچه در شهادت ضبط شدهاش گفته بود: «به من گفت سر پا بایستم ولی نمیتوانستم. وقتی روی زمین افتاده بودم به دهانم لگد زد. مرا بلند کرد و کنار یک میز سرپا نگه داشت و دوباره به من شلیک کرد.»
این پسر بچه زنده ماند، ولی کسی حرفهایش را باور نکرد. او به جرم ورود بیاجازه به ساختمان متهم شد. خیلی از مردان و پسران سیاهپوست جوانی که روایت دست اول از کتک خوردن و گلوله خوردن از ون شوور دارند، سرنوشت مشابهی پیدا کردند.
شهادتهایی از این قبیل در دادگاه فاناسکور شنیده شدند، ولی قاضی به دفعات شاهدان را تحت عنوان «سادهلوح» و «غیر قابل اعتماد» رد کرد. در آفریقای جنوبی هیئت منصفه وجود ندارد. نظر قاضی نهایی است.
در زمان دادگاهفاناسکور بسیاری از اعضای جامعه سفیدپوستان در لندن شرقی از او حمایت کردند. یک تاجر کارآفرین برچسبهای سپر ماشین با عکس این نگهبان امنیتی چاپ کرده بود که رویشان نوشته بود: «من عاشق لوئیسم» و در کنارش عکس قلبی بود پر از سوراخهای گلوله.
پاتریک گودناف، روزنامهنگار اهل آفریقای جنوبی که در دهه ۱۹۸۰ تحقیقات در مورد ون شوور را رهبری میکرد و در محاکمه او حضور داشت، میگوید: «در سیستم قضایی تعصب نژادی آشکاری وجود داشت.»
او ادامه میدهد: «حمایت از او بسیار زیاد بود… بدون این حمایت، او حتی با یک بخش خیلی کوچکی از اتهاماتی که علیهاش مطرح شده بود، مجرم شناخته میشود.»
در آفریقای جنوبی برای قتل یا اقدام برای قتل هیچ محدودیت قانونی زمانی وجود ندارد. در نظر، چیزی مانع از این نبود که پلیس پرونده فاناسکور را دوباره بازگشایی کند و این تیراندازیهای «قابل توجیه» را دوباره بررسی کند.
دومینیک جونز، روزنامهنگاری که به بالا بردن آگاهی درباره کشتارهای این نگهبان امنیتی در دهه ۱۹۸۰ کمک کرده بود میگوید: «لوئیس ون شوور خیلی راحت بیرون میرفت و برای تفنن آدم میکشت.»
برخی از موارد بسیار تکاندهنده از یافتههای تحقیق بیبیسی حاصل مصاحبهها با خود فاناسکور بود که قویاً حاکی از این بودند که از فعالیتهایش هیجانزده میشده است.
او به بیبیسی گفت: «اگر اینجوری بخواهید، هر شب یک ماجراجویی تازه است.»
خیلی از کسب و کارهایی که او نگهبانشان بود زنگهای هشدار بیصدا نصب کرده بودند. وقتی کسی بیاجازه وارد میشد، پیغامی میگرفت که به او اجازه میداد تعرضکننده را غافلگیر کند – و دقیقاً شناسایی کند که کجای ساختمان است؛ و همیشه هم تنها به این مکانها میرفت.
او میگوید: «پابرهنه بودم. همه جا ساکت بود. نمیشود آدم با قیژقیژ کفش روی کاشی و این چیزها راه برود.»
او هیچ وقت چراغ را روشن نمیکرد. در عوض، به حس بویاییش تکیه میکرد.
او میگوید: «وقتی کسی بیاجازه وارد میشود، آدرنالین بویی پخش میکند؛ و میتوانید این بو را تشخیص بدهید.»
فاناسکور میگوید که هیچ وقت «با قصد کشتن سیاهپوستان» بیرون نمیرفته و میگوید آدمی نژادپرست نیست. ولی اذعان میکند که دنبال کردن آنها در تاریکی برایش «هیجانانگیز» بوده است.
فاناسکور قبل از اینکه نگهبان امنیتی شود، به مدت ۱۲ سال عضو پلیس لندن شرقی بوده است. او قبلا مسئول «سگهای حمله» بوده است که از آنها برای پیدا کردن و به دام انداختن معترضان و خلافکاران استفاده میکرده – که تقریباً همه آنها سیاهپوست بودند. او این کار را به «شکار، ولی شکار گونهای متفاوت» تشبیه میکرد.
لوئی فان اسکور قبلا در دسته سگهای پلیس کار میکرد
تتینین «جو» جردن، یک فعال ضد آپارتاید سابق که در لندن شرقی در زمان قتلهای فاناسکور فعالیت میکرد این را به خوبی به یاد دارد.
او میگوید: «او مردم را شکار میکرد، واقعاً شکار میکرد.»
فاناسکور قویاً منکر این است که «قاتل زنجیرهای» است و معتقد است هر کاری کرده «در دایره قانون» بوده است. او میگوید اگر مردم به خاطر کشتنهای او ناراحتند، باید پلیس آفریقای جنوبی را مقصر بدانند.
او میگوید پلیس هرگز از او انتقاد نکرد و به او هشداری نداد، بلکه فعالانه از او حمایت کرده و مشوق او بوده است.
او میگوید: «همه افسرهای لندن شرقی میدانستند چه خبر است ... همه افسران پلیس میدانستند. حتی یک بار یک نفرشان نگفت: «هی لوئیس، دیگر شورش را در آوردی یا باید بیخیال شوی یا هر چی» ... همه میدانستند چه خبر است.»
در اسناد پلیس که در بایگانی عمومی نگهداری میشود، خانم جیکوبسون مواردی از قتلها را پیدا کرد که در آنها افسران هنگام شلیکها حضور داشتند. در هیچ مقطعی به نظر نمیرسد که اینها فاناسکور را به عنوان مظنون بازجویی کرده باشند.
در بسیاری از موارد، پلیس از جانباختگان در صحنههای تیراندازی عکس نگرفته بود و شواهد پزشکی قانونی کلیدی از قبیل گلولهها و پوکههای گلولهها را جمعآوری نکرده بود. فاناسکور خیلی اوقات تنها شاهد شلیکهایش بوده است در نتیجه این شواهد میتوانستند برای تعیین اینکه در هر موردی چه اتفاقی افتاده کلیدی باشند.
آقای گودیناف میگوید: «اینها لاپوشانی بودند ... افسران پلیس از رتبههای فرودست تا بالاترین درجات پشتیبان او بودند.»
«تحقیقی نمیکردند. کنارش مینشستند، گپ میزدند و سیگار میکشیدند و جنازهها چند قدم آن سوتر افتاده بودند.»
در تمام موارد فاناسکور ماشه را کشیده است – ولی بین پلیس و کسب و کارهایی که او را استخدام میکردند، کل یک جامعه در کشتارهایی که در لندن شرقی رخ دادن نقش ایفا کردند.
او میگوید: «فاناسکور قاتلی زنجیرهای بود، چون جامعهای وجود داشت که به او اجازه میداد قاتل زنجیرهای باشد.»
برای خویشاوندان قربانیان فاناسکور، آزادی او، و ناکامی حکومت برای تحقیق درباره قتلهای او، مایه رنج دائمی است. عدهای هیچ وقت جنازه عزیزانشان را پیدا نکردند.
مارلی مهومبی که برادرش ادوارد را فاناسکور در سال ۱۹۸۷ به قتل رسانده بود، میگوید: «انگار همه ما در این مرحله از دلشکستگی و خشمگین بودن گیر افتادهایم». مسئولان بدون اجازه خانواده باقیمانده جسد او را در گوری بدون نشان انداخته بودند.
«خیلیها هنوز پیدا نشدهاند و حتی در گورستان نیستند ... و ماجرا برایشان تمام نشده است.»
پرونده فاناسکور مربوط به قبل از کمیسیون حقیقت و آشتی سال ۱۹۹۵ است که به بسیاری از قربانیان جرایم دوره آپارتاید غرامت داد.
شارلین کریگ یک فعال سابق که نقشی کلیدی در فشار آوردن به مقامات آفریقای جنوبی برای پیگرد فاناسکور ایفا کرده است بسیار خشمگین است که او را آزاد کردهاند.
او میگوید: «این ناکامی تکاندهندهای در اجرای عدالت است. دلیلی ندارد که پرونده او را دوباره بازگشایی نکنند.»
فاناسکور پس از پایان دادگاهش در سال ۱۹۹۲ به بیش از ۹۰ سال حبس محکوم شد ولی قاضی به او اجازه داد که هر دوره از حبس را همزمان طی کند. او در سال ۲۰۰۴ به شکل مشروط آزاد شد.
آزادی زودهنگام قاتلان دوره آپارتاید از زندان در آفریقای جنوبی موضوعی جنجالی شده است.
در سال ۲۰۲۲، در ژوهانسبورگ بر سر آزادی مشروط یانوش والوس که کریس هانی سیاستمدار ضد آپارتاید را کشته بود، اعتراضاتی در ژوهانسبورگ برگزار شد. چند سال پیش از آن، یوجین دکاک، که مسئول یک جوخه مرگ برای آدمربایی، شکنجه و قتل دهها فعال سیاهپوست بود نیز آزاد شد.
این روزها، فاناسکور بیشتر اوقاتش را صرف تماشای راگبی، سیگار کشیدن و بازی با سگ راتوایلر خانگیش به نام بروتوس میکند. او میگوید خیلی از قتلهایش را اصلا به یاد نمیآورد.
گزارشهای راستیآزمایی نشده حاکی از این هستند که او به حدود ۱۰۰ نفر شلیک کرده است. فاناسکور منکر این است ولی قبول دارد که شماره شلیکهایش ممکن است از تعداد ثبت شده ۳۹ نفر بیشتر باشد.
او به ما گفت: «واقعاً نمیدانم به چند نفر شلیک کردهام. عدهای میگویند بیش از صد نفر، عدهای هم میگویند چهل نفر ... فرض کنیم من به ۵۰ نفر شلیک کردهام.»
او میگوید به اقدامات گذشتهاش مباهات میکند.
او میگوید: «هیچ احساس گناهی ندارم. هیچ نوع پشیمانی در درونم نیست.»
بیبیسی برای اظهار نظر با پلیس آفریقای جنوبی تماس گرفت ولی آنها پاسخی ندادند. مقامات هیچ توضیحی ندادهاند که چرا پرونده کشتارهای فاناسکور پس از دوره آپارتاید بازگشایی نشدهاند.
مارلین مهومبی میگوید: «خیلی درد و رنج زیادی دارد و الآن فکر نمیکنم به قدر کافی کاری برای التیام ما انجام شود.»
«فقط صحبت کسانی نیست که فاناسکور آنها را کشته است. بلکه صحبت کسانی نیز در میان است که قصه مشابهی از کشتارهای رژیم آپارتاید دارند.»