مباهله در اصل از «بَهل» بهمعنی رها کردن و برداشتن قید و بند از چیزی است، اما مباهله بهمعنای لعنت کردن یکدیگر و نفرین کردن است.
کیفیت مباهله به این گونه است که افرادی که درباره مسئله مذهبی مهمی گفتگو دارند در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را رسوا سازد و مجازات کند.
تاریخ دقیق روز مباهله پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در تقویم شمسی برابر است با:
۱۴۰۳/۰۴/۱۱
دوشنبه – ۱۱ تیر ۱۴۰۳
تاریخ دقیق روز مباهله پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در تقویم قمری برابر است با:
۱۴۴۵/۱۲/۲۴
الاثنین – ۲۴ ذوالحجه ۱۴۴۵
تاریخ دقیق روز مباهله پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در تقویم میلادی برابر است با:
۲۰۲۴-۰۷-۰۱
Monday – ۲۰۲۴ July ۰۱
مباهله پیامبر با (صلی الله علیه و آله) مسیحیان نجران، در روز بیست وچهارم ذی الحجّه سال دهم هجری اتفاق افتاد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) طی نامهای ساکنان مسیحی نجران را به آیین اسلام دعوت کرد. مردم نجران که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند نمایندگان خود را به مدینه فرستادند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنان را به امر خدا به مباهله دعوت کرد.
وقتی هیئت نمایندگان نجران، وارستگی پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مشاهده کردند، از مباهله خودداری کردند. ایشان خواستند تا پیامبر (صلی الله علیه و آله) اجازه دهد تحت حکومت اسلامی در آیین خود باقی بمانند.
بخش با صفای نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام این نقطه، تنها نقطه مسیحی نشین حجاز بود که مردم آن به عللی از بت پرستی دست کشیده و به آیین مسیح (علیه السلام) گرویده بودند.
پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) برای گزاردن رسالت خویش و ابلاغ پیام الهی، به بسیاری از ممالک و کشورها نامه نوشت یا نماینده فرستاد تا ندای حق پرستی و یکتاپرستی را به گوش جهانیان برساند. هم چنین نامهای به اسقف نجران، «ابوحارثه»، نوشت و طی آن نامه ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود.
مشروح نامه پیامبر (صلی الله علیه و آله) به اسقف نجران چنین بود: «به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب (علیه السلام). [این نامه ایست]از محمد (صلی الله علیه و آله وسلم)، پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب (علیه السلام) را ستایش میکنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا میخوانم.
شما را دعوت میکنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید تا در برابر این مبلغ، از جان و مال شما دفاع کند]و در غیر این صورت به شما اعلام خطر میشود».
نمایندگان پیامبر صلی الله علیه و آله و که حامل نامه دعوت به اسلام از جانب پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودند، وارد نجران شدند و نامه را به اسقف نجران دادند. او نیز شورایی تشکیل داد و با آنان به مشورت پرداخت. یکی از آنان که به عقل و درایت مشهور بود گفت: «ما بارها ازپیشوایان خودشنیده ایم که روزی منصب نبوت از نسل اسحاق (علیه السلام) به فرزندان اسماعیل (علیه السلام) انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که محمد صلی الله علیه و آله وسلم ـ که از اولاد اسماعیل (علیه السلام) است ـ همان پیامبر موعود باشد»؛ بنابراین شورا نظر داد که گروهی به عنوان هیئت نمایندگان نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با محمد (صلی الله علیه و آله) تماس گرفته، دلایل نبوت او را بررسی کنند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مذاکرهای که با هیئت نجرانی در مدینه به انجام رسانید آنان را به پرستش خدای واحد دعوت کرد. امّا آنان بر ادعای خود اصرار داشتند و دلیل الوهیت مسیح را، تولد عیسی (علیه السلام) بدون واسطه پدر میدانستند.
در این هنگام فرشته وحی نازل شد و این سخن خدا را بر قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله) جاری ساخت: «به درستی که مَثَل عیسی نزد خداوند مانند آدم است که خدا او را از خاک آفرید». در این آیه، خداوند، با بیان شباهت تولد حضرت عیسی (علیه السلام) و حضرت آدم (علیه السلام)، یادآوری میکند که آدم (علیه السلام) را با قدرت بی پایان خود، بدون این که دارای پدر و مادری باشد، از خاک آفرید و اگر نداشتن پدر گواه این باشد که مسیح (علیه السلام) فرزند خداست، پس حضرت آدم (علیه السلام) برای این منصب شایستهتر است؛ زیرا او نه پدر داشت و نه مادر.
اما با وجود گفتن این دلیل، آنان قانع نشدند و خداوند به پیامبر خود، دستور مباهله داد تا حقیقت آشکار و دروغ گو رسوا شود.
خداوند پیش از نازل کردن آیه مباهله، در آیاتی چند به چگونگی تولد عیسی (علیه السلام) میپردازد و مسیحیان را با منطق عقل و استدلال روبرو میکند و از آنان میخواهد که عاقلانه به موضوع بنگرند؛ بنابراین پیامبر (صلی الله علیه و آله)، در ابتدا سعی کرد با دلایل روشن و قاطع آنان را آگاه کند، اما، چون استدلال موجب تنبّه آنان نشد و با لجاجت و ستیز آنان مواجه گشت، به امر الهی به مباهله پرداخت.
خداوند در آیه ۶۱ سوره آل عمران میفرماید: «هرگاه بعد از دانشی که به تو رسیده، کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم».
در روایات اسلامی آمده است که، چون موضوع مباهله مطرح شد، نمایندگان مسیحی نجران از پیامبر (صلی الله علیه و آله) مهلت خواستند تا در این کار بیندیشند و با بزرگان خود به شور بپردازند.
نتیجه مشاوره آنان که از ملاحظهای روان شناسانه سرچشمه میگرفت این بود که به افراد خود دستور دادند اگر مشاهده کردید محمد (صلی الله علیه و آله) با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید؛ زیرا در آن صورت حقیقتی در کار او نیست که متوسل به جاروجنجال شده است و اگر با نفرات بسیار محدودی از نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.
طبق توافق قبلی، پیامبر (صلی الله علیه و آله) و نمایندگان نجران برای مباهله به محل قرار رفتند. ناگاه نمایندگان نجران دیدند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرزندش حسین (علیه السلام) را در آغوش دارد، دست حسن (علیه السلام) را در دست گرفته و علی و زهرا علیهما السلام همراه اویند و به آنها سفارش میکند هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید. مسیحیان، هنگامی که این صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت افتادند و از این که پیامبر (صلی الله علیه و آله)، عزیزترین و نزدیکترین کسانِ خود را به میدان مباهله آورده بود، دریافتند که او نسبت به ادعای خود ایمان راسخ دارد؛ زیرا در غیر این صورت، عزیزان خود را در معرض خطر آسمانی و الهی قرار نمیداد؛ بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند.
هنگامی که هیئت نجرانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در اجرای مباهله مصمّم دیدند، سخت به وحشت افتادند. ابوحارثه که بزرگترین و داناترین آنان و اسقف اعظم نجران بود گفت: «اگر محمد (صلی الله علیه و آله) بر حق نمیبود چنین بر مباهله جرئت نمیکرد.
اگر با ما مباهله کند، پیش از آن که سال بر ما بگذرد یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند»؛ و به روایت دیگر گفت: «من چهرههایی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوهها را از جای خود بکند، هر آینه خواهد کَند. پس مباهله نکنید که در آن صورت هلاک میشوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند».
ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت حضرت آمد و گفت: «ای ابوالقاسم (صلی الله علیه و آله)، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت بر ادای آن داشته باشیم».
پس حضرت با ایشان مصالحه نمود که هرسال دوهزار حُلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد و بر آنان که اگر جنگی روی دهد، سی زره و سی نیزه و سی اسب به عاریه بدهند.
مباهله پیامبر (صلی الله علیه و آله) با نصرانیان نجران، از دو جنبه نشان درستی و صداقت اوست.
اوّلاً، محض پیشنهاد مباهله از جانب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خود گواه این مدعاست؛ زیرا تا کسی به صداقت و حقانیّت خود ایمان راسخ نداشته باشد پا در این ره نمینهد.
نتیجه مباهله، بسیار سخت و هولناک است و چه بسا به از بین رفتن و نابودی دروغ گو بینجامد. از طرف دیگر، پیامبر (صلی الله علیه و آله) کسانی را با خود به میدان مباهله آورد که عزیزترین افراد و جگرگوشههای او بودند. این خود، نشان عمق ایمان و اعتقاد پیامبر (صلی الله علیه و آله) به درستی دعوتش میباشد که با جرأت تمام، نه تنها خود، بلکه خانواده اش را در معرض خطر قرار میدهد.
مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنّن تصریح کرده اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر (علیه السلام) نازل شده است و پیامبر (صلی الله علیه و آله) تنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین و دخترش فاطمه و دامادش علی (علیه السلام) بودند؛ بنابراین منظور از «اَبْنائَنا» در آیه منحصرا حسن و حسین (علیه السلام) هستند، همان طور که منظور از «نِساءَنا» فاطمه (سلام الله علیه) و منظور از «اَنْفُسَنا» تنها علی (علیه السلام) بوده است.
این آیه هم چنین به این نکته لطیف اشاره داردکه علی (علیه السلام) در منزلت جان و نفس پیامبر است.
روزی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) قصد مباهله کرد، قبل از آن عبا بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین (علیهما السلام) را در زیر عبای مبارک جمع کرد و گفت: «پروردگارا، هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بوده اند. خداوندا، اینها اهل بیت منند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف کن و ایشان را پاکِ پاک کن.»
در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر را در شأن ایشان فرود آورد: همانا خداوند اراده فرمود از شما اهل بیت پلیدی را برطرف فرماید و شما را پاکِ پاک کند.
روز بیست و چهارم ذی الحجّه، روزمباهله پیامبر (صلی الله علیه و آله) با مسیحیان نجران است که در نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛ چرا که گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست.
در کتاب شریف مفاتیح الجنان، اعمال مخصوصی بدین شرح برای این روز ذکر شده است:
اول: غسل، که نشان پالایش ظاهر از هر آلودگی و آمادگی برای آرایش جان و صفای باطن است.
دوم: روزه، که سبب شادابی درون است.
سوم: دو رکعت نماز.
چهارم: دعای مخصوص این روز که به دعای مباهله معروف است و شبیه دعای سحر ماه رمضان میباشد.
هم چنین در این روز خواندن زیارت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به ویژه زیارت جامعه روایت شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّی از مولی الموحدین علی (علیه السلام) که در رکوع نمازش به نیازمند احسان فرمود، سفارش شده است.
منبع: ایلنا