مسعود پزشکیان در گفتگو با روزنامه اعتماد دیدگاه خود در باره انتخابات ریاست جمهوری را بیان کرده است.
بخشهایی از این گفتگو را میخوانید:
اگرچه ثبتنام نامزدهای مختلف از سلایق گوناگون در انتخابات اثرگذار است، اما قفل مشارکت مردم در انتخابات به دست حاکمیت و شورای نگهبان باز میشود. حاکمیت برای افزایش مشارکت چه المانهایی را باید مورد توجه قرار بدهد؟
اگر اجازه داده شود سلایق مختلف از جریانات گوناگون در مرحله نهایی انتخابات حضور یابند، طبیعتا افرادی که با جریان و سلیقه یاد شده ارتباط دارند و سمپات آنها هستند، هم خودشان وارد صحنه انتخابات میشوند، هم اطرافیان و نزدیکان خود را تشویق به حضور در انتخابات میکنند. در نقطه مقابل هر اندازه تکصدایی در انتخابات بیشتر باشد و تنها یک جریان در انتخابات حضور فعال داشته باشد، انتخابات سوت و کورتر و با مشارکت کمتر برگزار میشود.
باید توجه داشت انتخابات چهاردهم ریاستجمهوری مانند سالهای قبل همزمان با انتخابات شورایهای شهرها نخواهد بود. این موضوع باعث میشود مردم فقط برای انتخابات ریاستجمهوری پای صندوقها حاضر شوند، در یک چنین شرایطی اگر تنها نامزدهای یک گروه اقلیت در انتخابات حاضر شوند، مشارکت کاهش مییابد. این کاهش حضور به هیچ وجه به نفع نظام و کشور نیست. هر اندازه که بتوان افراد شناختهتر شده، با مقبولیت بیشتر و با طرفداران افزونتر در انتخابات حاضر شوند دستاوردهای بیشتری هم کسب میشود.
یکی از ابهامات جدی در انتخابات پیش رو نحوه کنشگری اصلاحطلبان در انتخابات است. برخی نشانهها حاکی است که جریان اصلاحات در این دوره از اعلان نامزدی چهرههای خاص پرهیز کرده تا پس از پایان ثبتنامها و بررسی صلاحیتها، تصمیم نهایی اتخاذ شود. این رویکرد در جریان اصلاحات را چطور ارزیابی میکنید؟
فعلا اطلاعات خاصی ندارم، از طرف دوستان اصلاحطلب هنوز هیچ پیام یا پالس خاصی دریافت نکردهام که آیا میآیند یا نه؟ ظاهرا فعلا در حال بحث و تبادلنظر هستند. اما به نظرم، فارغ از اینکه شورای نگهبان ردصلاحیت میکند یا نه، مشارکت کردن، وارد میدان شدن و رونق بخشیدن به انتخابات در راستای منافع ملی است. اینکه از یک طرف، افراد سیاسی متخصص حضور پیدا کنند و از سوی دیگر به مردم هم گفته شود که مصالح و خواستههای آنان از این طریق بهتر محقق میشود، کشور را به سمت جلو هدایت میکند.
تجربه، اما ثابت کرده که بهرغم این حضور اگر با تیغ تیز ردصلاحیتها نامزدهای اصلاحطلب و میانهرو از میدان به در شوند، باعث سرخوردگی افکار عمومی میشود. اینطور نیست؟
بله، اگر همه این تلاشها صورت بگیرد، اما شورای نگهبان در مرحله پایانی بررسیها، اقدام به ردصلاحیت گسترده افراد کند یا از عدم احراز صحبت کند، نتیجهبخش نیست. من یا افرادی مانند من مهم نیستند مهم این است که مردم پای صندوقهای رای حاضر شوند و در فضای بینالمللی این پالس صادر شود که انتخابات در ایران با مشارکت بالا انجام شده است. شما انتخابات اخیر تهران را ببینید؛ ۸ درصد مشارکت مردم به هیچ وجه قابل دفاع نیست.
نباید کاری کرد که کشور به این وضع بیفتد. به جای نقد دیگران، باید خودمان را نقد کنیم و ببینیم چه اتفاقی رخ داده که پس از ۴۵ سال و بهرغم امکانات بالا، پول فراوان و قدرت مسلط و... به جای اینکه مردم راغبتر به مشارکت بشوند، دلزدهتر و دورتر شدهاند. در صورتی که به درستی عمل شده و از ظرفیتها برای حل مشکلات مردم استفاده میشد، تصور نمیکنم مردم بیتفاوت مینشستند.
از انتخابات ریاستجمهوری فاصله بگیریم و به انتخابات هیاترییسه امروز مجلس بپردازیم. فراکسیون مستقلین و اصلاحطلبان کنشگری قابلتوجهی در انتخابات هیاترییسه داشتند. درخصوص فعالیت این طیف در مجلس توضیح میفرمایید؟
به این فراکسیون دیگر نمیتوان عنوان فراکسیون اقلیت گفت. گروهی بسیار تعیینکننده در مجلس دوازدهم هستند که کنشگری آنها مبتنی بر مطالبات مردم و منافع ملی است. گمان میکنم اگر رای مستقلین نبود، قالیباف هرگز یک چنین رایی را نمیآورد.
در صورت عدم مشارکت مستقلین و اصلاحطلبان در رای به قالیباف احتمال داشت انتخابات هیاترییسه به دور دوم کشیده و مشکلات بسیاری ایجاد شود. اتفاقا رفتار مستقلین و نوع رای دادن آنها نشان داد که در مجلس دوازدهم تعیینکننده خواهند بود.
خوشبختانه افراد خبره و کارشناسی هم بین بچههای مستقل وجود دارد. نمایندگانی که هم تجربه دارند، هم سابقه مدیریت دارند و هم از نظر علمی نمایندگان عالمی هستند. معتقدم اگر قصد داریم مملکت درست شود باید با تعامل جلو برویم. اگر بخواهیم جناحی عمل کرده و به رویکردهای کارشناسی بیتفاوت باشیم، کارها پیش نمیرود.
۳ معضل مهم در کشور وجود دارد که مردم را آزار میدهد؛ یکی طرح صیانت از فضای مجازی است. دومین موضوع رفتارهای سلبی در بحث حجاب و عفاف است و نهایتا مشکلات معیشتی مردم. آیا از ظرفیت مستقلین و اصلاحطلبان مجلس میتوان برای حل و فصل این نگرانیها بهره برد؟
هر راهی که طی شود و نتیجه عکس بدهد، عقل و منطق حکم میکند که ادامه داده نشود. متاسفانه در کشور برخی افراد و گروهها تجربیات اشتباه قبلی را دوباره تکرار میکنند. برخوردهای سلبی بر سر موضوعات فرهنگی و اجتماعی یکی از این موارد است.
اگر روشهایی که برخی افراد و گروهها به کار میبرند، درست بود که وضعیت مملکت این نبود. معتقدم نباید جامعه را به سمت تقابل با دین و رویارویی با مذهب سوق داد. منطق به ما میگوید، آموزش بدهیم، فرهنگسازی را مورد توجه قرار داده و نسلهای نو را تربیت کنیم. ما باید از این داشتهها استفاده کنیم.
مردم را باید با زبان خوش جذب کنیم. با دستور و امر و نهی که مشکل حل نمیشود. امام جمعه شهید ما اگر رویکردهای سلبی داشت و مدام دستور میداد و بخشنامه صادر میکرد این همه در جذب دلهای مردم توفیق نداشت. امروز اصول جدید مدیریت در جهان، مبتنی بر امر و نهی نیست، بلکه مبتنی بر ایجاد اعتماد (leadership) است. صاحب یک کسب و کار، مدیر یک کارخانه و مسوول یک دستگاه اگر میخواهد موفق باشد و در رقابت برنده شود باید در دل کارگران، کارمندان و مردم خود نفوذ کند تا از طریق مشارکت نیروهایش بتواند ارزش افزوده خلق کند. امر و نهی حتی اگر در ظاهر منجر به اجرای کاری شود، اما کیفیت و دقت موردنظر را نخواهد داشت، بنابراین روند کلی مدیریت در جامعه باید مبتنی بر مدیریت کیفیت باشد.
مدیریت رهبران از طریق جذب قلوب کارمندان و پرسنل و مردم ایجاد میشود. مدیریت و رهبری مبتنی بر امر و نهی هم ممکن است در ظاهر دستاوردهایی داشته باشد، اما کیفیت رهبری کیفی بسیار بیشتر است. برای تربیتهای اجتماعی به جای رفتارهای خشن و دلخراش، باید الگوهای انسانی و عاطفی ایجاد کرد.