شاهد احمدلو میگوید پروانه معصومی یک تکه ماه بود، یک ماه جدی و تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که بگویم خانم عزیز، خدانگهدار.
سینما و تلویزیون ایران این روزها حال خوبی ندارد، نه به خاطر اینکه مخاطبان را مانند قبل مجذوب خود نمیکند، نه بخاطر افزایش ممیزیهایش، نه بخاطر پس زدن مخاطبانش و نه بخاطر سیاسی کردن هنر، بلکه بخاطر از دست دادن هنرمندان بزرگی مثل داریوش مهرجویی که یا در خانهشان سلاخی شدند، یا مانند بیتا فرهی و پروانه معصومی در کنج عزلت و فاصله گرفتن از این فضا، دارفانی را وداع گفتند؛ به همین دلیل است که حال هنر خوب نیست سیاه پوش و عزادار است در این چهل روز هم عزادار داریوش مهرجویی بوده هم هنرمندانی که با او کار کردند و حالا یکی یکی از میان ما میروند.
چهره او را در «رگبار» بهرام بیضایی دیده بودیم کارگردانی که به زنان جایگاه ویژهای میداد، «ناخدا خورشید» و «ناصرالدین شاه آکتورسینما» را هم از او بخاطر میآوریم، صدایش را، اما در سینما «شهر قصه» شنیده بودیم. پروانه معصومی، همان زنی که برای فرار از مصائب زندگی شهری نزدیک به ۳۰ سال پیش به یکی از روستاهای استان گیلان به نام «طاهرگوراب» مهاجرت کرد و تجربهای خاص از زندگی در اطراف شهرستان صومعه سرا و محصور در کوههای جنگلی سربهفلککشیده و با شکوه برای خودش رقم زد و مشغول پرورش گلوگیاه و باغبانی شد. او که متولد ۱۳۲۳ و از مهمترین بازیگران زن سینمای ایران در دهههای ۵۰ و ۶۰ خورشیدی بود با قدرتمندان سینما همکاری کرده بود از بازی برای بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی گرفته تا محسن مخلملباف و کیومرث پوراحمد.
حالا او در در ۷۹ سالگی دارفانی را وداع گفته است و به بهانه غمی که بر دوش هنر گذاشته با شاهد احمدلو، کارگردانی که با او در سریال «ماه عسل» همکاری داشته گفتگو کردیم کسی که معتقد است «پروانه معصومی یک تکه ماه بود، یک ماه جدی و تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که بگویم خانم عزیز، خدانگهدار.» در ادامه متن کوتاه مصاحبه را میخوانید خودش میگفت که دوست دارد بیشتر درباره این هنرمند صحبت کند، اما این از دست دادن، غم سنگینی را روی دوشش گذاشته و توان صحبت را از او گرفته است.
پروانه معصومی این اواخر بسیار کم کار شده بود، در واقع این اتفاقی است که برای بسیاری از هنرمندان رخ میدهد چرا این ماجرا پیش میآید؟ اصلا تا کنون خانم معصومی درباره علت کم کاریشان توضیحی داده بودند؟
اکثر آدمهای قدیمی، سینمای کنونی ایران و وضعیت فرهنگی، هنری و تلویزیونمان را دوست ندارند، چون معیارهایشان با معیارهای اصیل و رویاهایی که برای به حقیقت پیوستن آنها یا عشق وارد این عرصه شدند، تغییر پیدا کرده است و این ماجرا آدمهای اصیل را در لاک خودشان فرو میبرد و خانم پروانه معصومی هم از این قاده مستثنی نبودند.
مگر چه ملاکها و معیارهایی تغییر کرده است که این ماجرا برای اکثر هنرمندان پیش آمده است؟
سینما و فرهنگوهنر ما تغییر کرده است، جایی که عشق دیگر وجود ندارد، پول، شهرت و فرش قرمزهای پوشالی جای خودش را به اصالت هنر تحمیل کرده است. یک زمانی سینما یک شکل و شمایلی داشت و هرکسی نمیتوانست از کنار آن عبور کند، این موضوع به این معنی نیست که ما از این وضعیت ناراحت هستیم، اما واقعیت این است که باید ناراحت بود، چون سینما یک دیسیپلینی دارد و قرار نبوده و نیست هرکسی که دلش خواست وارد این سینما شود. همین افسارگسیختگی و ابر سیاهی که در فرهنگ و هنر بالای سر ماست، باعث شده که نه مدیرانمان سر جای خودشان قرار بگیرند و نه کسانی که وارد این عرصه میشوند، شما وقتی بتوانی پول بدهی و نقش بخری، دیگر این سینما، آن سینمای راستینی نیست که بزرگانی مثل ساموئل خاچیکیان و داریوش مهرجویی عمرشان را صرف آن کردند.
اتفاق تلخی که در حال رخ دادن است فوت هنرمندان بزرگ آن هم پشت هم است آیا میتوانیم فرضا در چهل سال آینده چنین هنرمندانی داشته باشیم؟
نوبت همه ما میرسد هر کجا که آب باشد، گُل هست، گِل هم وجود هست. یادمان نرود نوبت ما هم میرسد